بازدهی فردی یک عامل بسیار مهم، کلیدی و متمایزکننده در دستیابی به اهداف می باشد، یکی از مهمترین نگرش های افراد موفق همین است که چگونه می توانند نتایج بیشتر و بهتری را در زمان کمتری بگیرند. چه خوب میشود که ما هم این نگرش را در خود ایجاد کرده و آگاهانه به دنبال راههایی باشیم تا نتایج بیشتر و بهتری را در زمان کمتری بگیریم یعنی بازدهی فردی مان را بالاتر ببریم.
اما پیش از اینکه به راهکارهایی برای بالا بردن بازدهی فردی بپردازیم، باید به این مورد اشاره کنیم، بالا بردن بازدهی فردی و دستیابی به نتایج بیشتر و بهتر آن هم در زمان کمتر، کار جدیدی نیست و حتی مربوط به این قرن هم نخواهد بود، بلکه انسان از همان ابتدای خلقتش به این صورت عمل میکرد و همیشه به دنبال راههای بهتر بود.
انسان موجودی ابزارساز است، با کمک ابزارهایش بود که توانست به جهان حکومت کند ولی بدون کمک ابزارهایش حتی نسل انسان منقرض میشد، زمانی که انسان های اولیه با سرما و حیوانات وحشی روبرو شدند، دو ابزار ساده ولی قدرتمند ساختن که نسل بشر را نجات داد، یعنی نیزه و سوزن.
با کمک نیزه توانستند در برابر حیوانات وحشی مقابله کنند و از طرفی حیوانات دیگر را برای تغذیه شکار کنند و از سوزن هم برای دوختن لباس از پوست حیوانات استفاده کردن و در سرما جان سالم به در بردند، این روند همینطور ادامه داشت دائم بهتر و بهتر میشد، بعدها تیر و کمان را اختراع کردند و در ۵۰۰۰ سال پیش چرخ اختراع شد و تا امروز هم از آن استفاده میشود.
در حال حاظر دیگر مشکل حیوانات وحشی و سرما را نداریم، بلکه مشکلات ما در دنیای امروز حواس پرتی هایی است که باعث شده تمرکزمان را از دست بدهیم، مانند، اینترنت، تلفن، موبایل، شبکه های اجتماعی، تکنولوژی و خیلی موارد و ابزاری که بتوانیم به کمک آن با این مشکلات مبارزه کنیم، ابزار بازدهی فردی است، ما نیاز به استراتژی ها و راهکارهایی داریم که بالاترین نتیجه را در کمترین زمان به دست آوریم که در ادامه به تعدادی از قدرتمندترین آنها خواهیم پرداخت.
۱- اهدافمان را به طور واضح و روشن تعیین کنیم
بالا رفتن بازدهی فردی رابطه مستقیمی با واضح و روشن بودن اهداف دارد، هر چقدر اهداف ما واضح و روشن تر باشد به همان میزان می توانیم استراتژی ها و راهکارهای بهتری را اجرا نماییم، هر چقدر اهدافمان محسوس تر و قابل لمس تر باشد به همان میزان تمایل ما برای انجام آنها بیشتر میشود.
نکته بسیار مهم در رابطه با واضح و روشن بودن هدف این است که اولین شرط دستیابی به اهداف، واضح و روشن بودن آن است، اگر آنها مبهم باشند، اگر ندانیم دقیقاً چه می خواهیم، پس ناخودآگاه تلاشی هم برای به دست آوردنش نخواهیم کرد، سردرگم خواهیم شد، نمی دانیم چه کاری صحیح است و چه کاری اشتباه.
هدف یعنی نتیجه، هر چقدر این نتیجه روشن تر باشد، احتمال دستیابی به آن هم افزایش پیدا میکند ولی باید توجه داشته باشیم که گاهی اهداف ما و یا نتیجه ای که می خواهیم به دست آوریم زیاد واضح و روشن نیست، در این حالت نباید منتظر بمانیم که اول هدفمان واضح و روشن شود و بعد به سراغ آنها برویم، چون ممکن است هیچ طمان اتفاق نیفتد، پس همان حدودی هم که بدانیم کافیست، با همان آغاز نماییم ولی آگاهانه به دنبال این باشیم که در طی مسیر به وضوح و روشنی برسیم.
۲- برنامه قابل اجرا و مکتوب طراحی کنیم
بررسی هایی در مورد ۳۰ فرد بسیار موفق و ثروتمند صورت گرفت، کسانی که در زمینه های گوناگون به موفقیت ها و جایگاه بسیار بالایی دست پیدا کرده بودند، حدود ۶ نفر آنها اهداف مکتوب و برنامه ریزی مکتوب داشتند و ۲۴ نفر دیگر اهدافشان را مکتوب نکرده بودند ولی دقیقاً می دانستند چه می خواهند و هر کاری برای رسیدن به آن انجام می دادند.
همه آن ۳۰ نفر جزو افراد بسیار موفق بودند، چه آنهایی که اهداف و برنامه شان را نوشته بودند، چه آنهایی که ننوشته بودند، این نشان میدهد که حتی اگر اهدافمان و برنامه مان را ننویسیم، باز هم امکان دستیابی به اهدافمان وجود دارد اما نکته بسیار جالبی که وجود داشت این بود، آن ۶ نفر چندین برابر بقیه موفق تر عمل کرده بودند.
نوشتن یک ابزار مدیریتی است، وقتی هدف و برنامه مان را یادداشت می کنیم بهتر آن را مدیریت می کنیم، چرا وقتی میشود با نوشتن عملکرد بالاتری داشت، این کار را نکرد و به نتیجه به مراتب پایین تری دست یافت؟
اهدافمان را بنویسیم و سپس لیستی از کارهایی که ما را به اهدافمان نزدیکتر میکند تهیه نماییم و اگر هر شب برای روز بعد برنامه مان و کارهایی که باید انجام دهیم را بنویسیم، بازدهی فردی مان خیلی بالاتر خواهد رفت.
۳- اولویت دادن به اولویت ها
سومین مورد که باعث بالارفتن بازدهی فردی میشود این است که برای دستیابی به یک هدف یا یک نتیجه، ممکن است ده ها، صدها و حتی هزاران کار کوچک و بزرگ لازم باشد انجام شود تا هدف یا نتیجه مورد نظر به دست آید، نکته مهم این است که همه این کارها به یک اندازه ارزشمند و تأثیرگذار نیستند، تعدادی از آنها بسیار مهم و ارزشمندند و اگر انجام نشوند نتیجه مورد نظر به دست نمی آید و تعدادی هم نسبتاً ارزشمندند ولی نه به اندازه گروه اول، تعدادی هم به طور غیر مستقیم و بسیار کم تأثیرگذراند و تعدادی از کارها هم آن طور که اول به نظر می رسند، تأثیرگذار نیستند.
تمام سعی ما باید این باشد که کارها را بر اساس میزان ارزشمند بودن آنها گروه بندی کنیم و بیشتر زمانمان را به کارهای بسیار ارزشمند اختصاص دهیم و بعد قسمتی از زمانمان را به کارهای نسبتاً ارزشمند و کارهای بی ارزش را هم باید اصلاً انجام ندهیم، پس کار ما اولویت دادن به اولویت هاست.
۴- عوامل حواس پرتی را حذف کنیم
همانطور که گفتیم از بزرگترین دشمنان ما در دنیای امروز عوامل حواس پرت است که باعث میشود تمرکز ما به هم ریخته و بازدهی فردی ما به شدت کاهش پیدا کند، پس اگر می خواهیم بازدهی فردی مان بالا برود لازم است این عوامل را شناسایی کنیم و آنها را حذف نماییم، خیلی از افراد هستند که به این عوامل حواس پرت توجهی نمی کنند به همین علت هم اصلاً متوجه نمی شوند که حواس شان پرت میشود.
این افراد مانند چراغ راهنمای ماشین، دائم روشن و خاموش می شوند، شروع به کار می کنند، یک اس ام اس حواسشان را پرت میکند، چند دقیقه بعد دوباره شروع به کار می کنند، دوستشان زنگ میزند، دوباره حواسشان پرت میشود و این روند همینطور ادامه دارد و اینطوری زمان و انرژی زیادی از دست می دهند و بازدهی بسیار کمی هم دارند.
قرار نیست ما هم جزو این افراد باشیم، بهترین کار این است که این عوامل حواس پرت را از همان ابتدا از خودمان دور کنیم، موبایلمان را سایلنت کرده و جایی قرار دهیم که نتوانیم ببینیم، در اتاقمان را ببندیم. عوامل حواس پرت را بنویسیم و از مهمترین آنها شروع کنیم به حذف کردن.
۵- سریعتر کار کنیم
یک قانون وجود دارد به نام “قانون پارکینسون” این قانون به زبان ساده می گوید، زمان انجام یک کار با توجه به زمان تعیین شده برای انجام یک کار کاهش یا افزایش پیدا میکند، به این صورت که اگر مثل ما برای یک کار که در حالت عادی ۳ ساعت زمان برای انجام آن نیاز است اگر دو ساعت در نظر بگیریم، آن کار را ظرف ۲ ساعت انجام می دهیم و اگر ۱۰ ساعت در نظر گرفته باشیم، زمان انجام آن کار ۱۰ ساعت طول خواهد کشید.
ما چون می دانیم ۱۰ ساعت زمان داریم، ناخودآگاه چند ساعت آن را به هدر می دهیم، به کارهای دیگر می پردازیم و آن قدر وقت کشی می کنیم که در نهایت آن کار در همان ۱۰ ساعت انجام میشود، البته اگر بخواهیم یک کار ۳ ساعته را در ۱۰ ساعت انجام دهیم آسان است اما اگر بخواهیم همان را در ۲ ساعت انجام دهیم، لازم است راهکارهایی را بیابیم که کمی سخت تر میشود ولی اگر روی این راهکارها تمرکز کنیم حتماً راهش را پیدا می کنیم.
اگر بخواهیم کاری را انجام دهیم راهش را می یابیم و اگر نخواهیم انجام دهیم بهانه اش را.
پس اگر می خواهیم بازدهی فردی مان بالا برود، لازم است آگاهانه سرعت انجام کارها را افزایش دهیم تا در زمان کمتری به نتیجه برسیم.
نکته پایانی
در انتها لازم است بگویم بالا بردن بازدهی فردی شامل سه قسمت میشود.
۱- داشتن نگرش مثبت در زندگی
۲- یافتن راهکارهای مورد نیاز
۳- کسب مهارت
پس اول باید به این نگرش برسیم که بالا بردن بازدهی باعث دستیابی زودتر به اهدافمان میشود و در گام بعدی به دنبال راهکارها و استراتژی هایی باشیم که بتوانیم به کمک آنها بازدهی فردی مان را افزایش دهیم، در گام سوم لازم است بعد از پیدا کردن این راهکارها آنقدر آنها را انجام دهیم تا تبدیل به عادت و مهارت ما شود.
