هدف واقعی کسب و کار چیست؟ُ

یک نظر اضافه کنید
11 دقیقه زمان مطالعه

چگونه کسب و کار را به یک کار معنوی تبدیل کنیم ؟

در این مقاله بهترین هدف  که در سراسر جهان پیدا می شود آورده شده است: کسب و کار یک بازی معنوی است.  سوالاتی که باید لحظه به لحظه از خود بپرسید عبارتند از: آیا می توانم راهی برای بخشش بیشتر پیدا کنم؟ آیا می توانم بیشتر از هر کس دیگری راهی برای کمک به افراد پیدا کنم؟

زیرا اگر بتوانید این کار را انجام دهید ، هیچ محدودیتی برای آنچه که می توانید به دست آورید وجود نخواهد داشت. اما اگر حرفه ای داشته باشید و فقط از آن درآمد کسب کنید و از روند کار و کمک به مردم لذت نبرید و هدفی بزرگتر نداشته باشید که بتوانید به امید  آن کار کنید ، یک تجربه بسیار دردناک یعنی  ک زندگی پوچ و توخالی خواهید داشت.

از نا امیدی تا پشتیبانی

بگذارید یک داستان کوچک برای شما تعریف کنم: این موضوع را به وضوح به یاد می آورم. من حدود ۱۷ سال سن داشتم. مادرم به تازگی پدرم را از خانه بیرون کرده بود و سپس تصمیم گرفت مرا هم بیرون کند ، زیرا فکر می کرد من طرف پدرم هستم. پدرم به ساحل شرقی برگشت و من جایی برای زندگی نداشتم پشت ماشینم با یک کت به عنوان پتو می خوابیدم. من ۱۸ ساعت کار می کردم و کاملاً شکست خورده بودم.

یک شب که تازه از کار اخراج شده بودم – تقریباً نیمه شب بود. من در  آزادراه ۵۷ لوس آنجلس در حال حرکت بودم و در وضعیتی واقعاً احساسی قرار داشتم. من خیلی سخت کار می کردم ، اما هیچ تغییری در زندگی ام احساس نمی کردم.

من واقعاً عصبانی بودم. به هر دلیلی ، آن روز به اوج عصبانیت رسیدم. من حتی نمی دانستم چه چیزی باعث آن شده بود ، اما من آنقدر احساساتی شدم که ماشینم را در کنار آزادراه متوقف کردم. من مجله ای  را همراهم داشتم ، مجله ای که هنوز هم آن را دارم آنرا بیرون آورده و با حروف غول پیکر روی یکی از صفحات آن نوشتم: “راز زندگی ، بخشیدن است.”

تاثیر هدف در زندگی

و بعد فقط اشک ریختم. این یکی از آن لحظات زیبایی بود که فهمیدم که من روی آنچه انجام می دادم تمرکز کرده ام. بنابراین برای شش ماه بعدی ، این امر من را واقعاً جسور کرد و به من قدرت داد تا سؤالات جدیدی بپرسم و تصمیمات متفاوتی بگیرم.

اما پس از آن هم اتفاقات ناامید کننده ای برای من رخ داد و شکست هایی را تجربه کردم و دوباره به عادات قدیمی ام بازگشتم. افرادی که من روی آنها حساب می کردم از من پشتیبانی نکردند و من دوباره عصبانی و ناراحت شدم. دوباره متوجه شدم که کاملاً شکست خورده ام  تنها ۲۶دلار داشتم. من حتی نمی دانستم که چگونه خودم را سیر کنم.

بنابراین من شکسته خورده و عصبانی بودم و همه  را سرزنش می کردم. به یکی از دوستانم که هزار دلار قرض داده بودم زنگ زدم، اما او به هیچ یک از تماس های من پاسخ نمی داد. من در وضعیتی بودم که به سختی قادر به تهیه غذا بودم ، در هنگام نیاز به او کمک کرده بودم  و او اکنون حتی پول مرا پس نمی داد. شما می توانید تصور کنید که چقدر احساس خشم و اضطراب می کردم.

داستان در مورد هدف

اما در میان این همه عصبانیت و تمام این احساسات – من همیشه یک فرد عملگرا بودم – فهمیدم که با ۲۶ دلار خود  می توانم در یک رستوران سلف سرویس غذا بخورم. من تا رستوران پیاده رفتم ، زیرا قرار نبود برای رانندگی یا پارکینگ هزینه کنم .

من به ال توریتو در مارینا دل ری ، کالیفرنیا رسیدم و در رستوران نشستم و از پنجره به بیرون خیره شدم ، به دریا نگاه می کردم و به این فکر کردم که زندگی ام چگونه خواهد شد و به آرامی ، عصبانیت خود را رها کردم و به جای آنچه نمی خواستم بر آنچه می خواستم تمرکز کردم.

و این شروع یک تحول در من بود.

من غذای خودم را تمام کردم و به پسر کوچکی که لباس های کهنه و مندرسی به تن داشت خیره شدم. او در را برای مادرش باز نگه داشته بود و صندلی را برایش بیرون کشید تا او بنشیند. این صحنه واقعاً مرا تحت تاثیر قرار داد. او بچه خیلی خوب و دوست داشتنی بود ، حتی در اوج خودخواهی ام و شرایطی که از نظر عاطفی بسیار لطمه دیده بودم ، این صحنه برای من خوشایند بود.

بلند شدم و هزینه ی غذایم را پرداخت کردم. شاید ۱۷ دلار باقی مانده بود. سپس به سمت آن پسر کوچک رفتم و به او گفتم: “تو را تصدیق می کنم ، شما مرد فوق العاده ای هستید. من دیدم که چگونه با خانم خود رفتار کردید ، چگونه در را باز کردی و صندلی را برای او بیرون کشیدید. این واقعا باکلاس و  شگفت انگیز است. ”

او گفت ، “این خانم مادر من است. من او را برای ناهار دعوت نکرده ام. من هنوز شغلی ندارم و فقط ۱۱ ساله هستم. نمی توانم او را به صرف ناهار جایی ببرم. ”

گفتم ، “بله ، می توانید.” سپس دستم را داخل جیبم بردم و تمام پولی را که باقی مانده بود به او دادم. من قصد نداشتم این کار را انجام دهم ، ولی این کار را کردم و بعد از آنجا رفتم.

اما نه،از آنجا نرفتم بلکه پرواز کردم.

باید بیشتر از گذشته می ترسیدم. حتی نمی دانستم دیگر چطور غذا بخرم؟ اما نترسیدم ، زیرا چیزی در درون من بود که من را دل گرم می کرد. سرانجام فهمیدم که چیزی در درون ما  وجود دارد که از مرزهای ما به خصوص چیزی که نام آن را پول گذاشته ایم ، فراتر می رود !

هر چه که ببخشی به سمت تو باز خواهد گشت. وقتی به خانه رسیدم ، پستچی آمد. و نامه ای به من داد – این از طرف دوستی بود که به او پول قرض داده بودم

داخل پاکت نامه یک چک با یک دست نوشته بود که در آن نوشته شده بود: ” خیلی متاسفم. زمانی که من به تو احتیاج داشتم از من حمایت کردی ولی من تو را نادیده گرفتم. این کمی بیشتر از مقدار پولی است که من به تو  بدهکار بودم. ” این چک برای من کافی بود تا یکی دو ماه دیگر زندگی کنم.

آیا بخشش یک هدف است؟

طاقت نیاوردم و گریه کردم . درست پس از آن تصمیم گرفتم که همواره ببخشم زیرا هر آنچه شما می بخشید ، به شما باز خواهد گشت. بنابراین دیگر لازم نیست نگران این موضوع باشید. فقط باید ببخشید! به همین سادگی.و پاداش های بیشتر از آنچه تصور می کنید دریافت خواهید کرد.

من نمی دانم که این تجربه فقط یک تصادف بوده  یا خیر ، اما  معتقدم که آن روز برای من یک نعمت بوده است و م می توانم صادقانه به شما بگویم ، روزهای سختی – از نظر اقتصادی ، جسمی ، عاطفی -را در زندگی ام داشته ام  ، اما هرگز تسلیم نشده ام و نخواهم شد.

بنابراین هر روز ، کمک کردن و بخشیدن به دیگران و جامعه خودم را هدف  اولویت قرار می دهم. این به من یادآوری می کند که برای چه کاری ساخته شده ام. من فواید بخشیدن را در زندگی ام حس می کنم. من در این صورت بیشتر مفید هستم. راه حل های خلاقانه برای مشکلات پیدا می کنم و وقتی خسته می شوم قدرت پیدا می کنم، زیرا در مورد کار هایی که می کنم بسیار مطمئن هستم .

تاثیر خیریه در موفقیت و هدف

به همین دلیل من با یک شرکت  انتقال آب به نام بهار سلامتی همکاری می کنم تا به هدف مبارزه با قاتل شماره یک کودکان در کشور هند – بیماری های ناشی از آب – آب پاک را به روستاهای کوچک شرقی هند برسانم. به همین دلیل است که من به موسسه ی XPRIZE کمک مالی میکنم  که به افرادی که در مناطق روستایی زندگی می کنند امکان دسترسی به فناوری را بدهد تا آنها بتوانند خواندن و نوشتن را یاد بگیرند.

و به همین دلیل است که من شخصاً یک چهارم میلیارد وعده غذایی را برای خانواده های گرسنه که نیاز به دریافت از طریق شرکای من در شرکت Feeding America دارند تحویل داده ام (و به همین دلیل ۱۰۰٪ از سود کتاب ام MONEY: Master the Game را به موسسه تغذیه آمریکا اهدا کردم) . همچنین ما در حال تهیه نقشه برای شناسایی مناطق محروم برای توزیع ۱ میلیارد وعده غذایی در طی ۸ سال آینده هستیم.

به این مطلب امتیاز دهید

برچسب گذاری شده: ,

رشد خودت رو استارت بزن !

درخواست ثبت نام در دوره های امیر شریفی

مشترک شدن
اطلاع رسانی کن
guest
هنگامی که پاسخی داده شود به ایمیل شما پیام ارسال میگردد

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمام نظرات
دوره آموزش کارشناس جذب شوید
دوره برتری شدید
0
سوالی دارید؟ بپرسیدx