به موفقیت خود ایمان بیاوریم ( قانون جذب)
همراهان همیشگی سایت پرورش افکار، در قسمت قبلی این مقاله در مورد قدرت ایمان در موفقیت و رسیدن به اهداف بزرگ، همچنین در مورد تفاوت نظر، عقیده و ایمان صحبت کردیم. با ادامه این مقاله در خدمت شما هستیم.
عقاید شخصی از کجا به وجود می آیند؟
اگر می خواهید در زندگی فردی موفق باشید، عقاید خود را با دقت و وسواس انتخاب کنید، زیرا این باورها می توانند مسیر زندگی شمارا هموارتر کنند. نه این که با هر باد تغییر جهت دهید و هر عقیده ای که به شما پیشنهاد شد، بپذیرید.
اگر معتقد باشید که در آزمون زندگی مردود می شوید، چه لزومی دارد که تلاش کنید؟ در این صورت شما زندگی را با نوعی باور آغاز کرده اید که بر ناتوانایی های شما تکیه دارد. همین عقاید منفی پس از مدتی شما را در یک دور باطل می اندازد. دور باطل سبب می شود هر روز ضعیف تر از روز قبل شوید و سرانجام فردی شکست خورده شوید.
دور پیروزی کاملا برخلاف دور باطل است. در این دور موفقیت ها باعث ایجاد موفقیت های تازه می شوند و همین روال موجب پدید آمدن موفقیت های روزافزون می شود. هر بار که کاری را با موفقیت به پایان می رسانید، ایمان شما به توانایی های خود افزایش می یابد.
واقعیت همان چیزی است که شما تصور می کنید
گاهی اوقات برای رسیدن به موفقیت به یک ایمان بزرگ احتیاج نیست. بسیاری از افراد به موفقیت های بزرگی دست پیدا می کنند، به این دلیل که نمی دانستند آن کار غیرممکن است. گاهی تنها باور نداشتن مشکلات برای پیروزی بر آن ها کافی نیست.
به این داستان کوتاه توجه کنید: دانش آموزی سر کلاس ریاضی خوابش برده بود. وقتی زنگ مدرسه به صدا درآمد، دو مسئله ای که روی تخته نوشته شده بود را یادداشت کرد و تمام هفته را صرف حل کردن آن دو مسئله کرد. سرانجام یکی از آن ها را حل کرد و به کلاس آورد. استاد که بسیار متعجب شده بود از او پرسید چگونه این کار را کردی؟ دانش آموز جواب داد: مگر این تکلیف را برای حل کردن نداده بودید؟ استاد پاسخ داد این دو مسئله را به عنوان مسائل غیرقابل حل ریاضی روی تخته نوشته بودم!!!
این دانش آموز اگر می دانست آن مسئله غیرقابل حل است، هرگز آن را حل نمی کرد. ولی چون فکر می کرد تکلیف هستند و باید آن ها حل کند، درنتیجه راهی برای حل مسئله پیدا کرد.
بسیاری از مشکلات زندگی ما انسان ها که آن ها را بزرگ می پنداریم، به همین شکل هستند. بعضی وقت ها آن قدر روی مشکل متمرکز می شویم که مدام در فکرمان بزرگ و بزرگ تر می شوند. گاهی نیز آن قدر ادامه می دهیم که خود را به طور کامل درمانده احساس می کنیم.
یکی دیگر از راه های تغییر عقیده آن است که خلاف آن به تجربه ثابت شود. اگر شما بتوانید کاری را که قبلا غیرممکن می دانستید را انجام دهید. این مطلب باعث می شود که در مابقی اعتقادات خود نیز تجدیدنظر نمایید. بررسی کنید که کدام یک از اعتقادات شما باید تغییر کند و چه باوری را می توانید جایگزین آن کنید.
بعضی اوقات باورهای ما از طریق کلی نگری شکل می گیرد. برای مثال زمانی که مقابل در بسته ای قرار می گیرید حتی اگر آن را قبلا ندیده باشید، سریعا نگاهتان به دستگیره ی در می افتد. این باور از کجا به وجود آمده؟ از جایی که قبلا درهای زیادی را به همین روش باز کرده اید، پس احساس اطمینانی در شما به وجود آمده که اگر دستگیره را به سمت پایین فشار دهید، می توانید در را باز کنید.
واقع بینی یا ترس از شکست
مردم در حالت کلی درباره شخصیت و قابلیت های خود دارای عقاید محدود کننده ای هستند. به این دلیل که درگذشته موفقیتی کسب نکرده اند بر این باورند که در آینده نیز نمی توانند توفیقی به دست آورند. بنابراین به دلیل ترسی که از شکست دوباره دارند، به قول خودشان سعی می کنند واقع بین باشند.
افرادی که دائم می گویند بگذارید واقع بین باشیم، افرادی هستند که از سرخوردگی به شدت می ترسند؛ و به همین دلیل اعتقاداتی پیدا می کنند که آن ها را مردد و محتاط می کند. اگر بتوانید در خود اطمینانی مطلق که از ایمانی قوی ناشی می شود، به وجود آورید؛ در آن صورت قادر به انجام هر کاری خواهید بود. حتی اگر دیگران ایمان داشته باشند آن کار غیرممکن است.
عقاید محدودکننده را بشناسید
احساس اطمینانی که در خود به وجود می آورید، اعتقادی که باعث می شود توانایی های خود را گسترش دهید و گام هایی که در جهت بهبود زندگی خود و اطرافیان خود بر می دارید، به منزله ی کلید موفقیت شما هستند.
تمرین
عقاید ضعیف کننده و تقویت کننده خود را با صبر و حوصله، یک به یک روی کاغذ بنویسید.
سه باوری که بیش از همه به شما قدرت و انگیزه می دهد را مشخص کنید.
این باورها چگونه به شما نیرو می دهند؟ احساسات خود را نسبت به این سه باور بیشتر از قبل کنید و مطمئن شوید که می توانند راهنمای شما در مسیر موفقیت باشند.
باورهای منفی و مخرب خود را بررسی کنید و بسنجید که این باورها چه پیامدهای منفی در زندگی شما به همراه خواهند داشت؟
دو تا از باورهایی که بیشتر از همه حالت تضعیف کننده دارند را مشخص کنید.
همین الان تصمیم بگیرید یک بار برای همیشه بهای سنگین ضررهایی که این باورها به زندگی شما می زنند را نپردازید.
به یاد داشته باشید اگر در این عقاید شک کنید و اعتبار آن ها را زیر سوال ببرید، پایه های این باورها لق می شوند و تاثیر آن ها به طور تدریجی کاهش پیدا می کند. بنابراین با مطرح کردن سوالاتی که پیشنهاد می دهیم، پایه های عقاید محدود کننده خود را سست کنید:
- این عقیده تا چه اندازه پوچ است؟
- اگر این عقیده را تغییر دهم، ازنظر عاطفی چه لطمه هایی می بینم؟
- اگر این عقیده را تغییر دهم، ازنظر جسمی چه صدماتی می بینم؟
- اگر این عقیده را تغییر دهم، ازنظر روابط با دیگران حداکثر چه لطمه ای می بینم؟
- اگر این عقیده را تغییر دهم، خانواده و نزدیکان من چه آسیب هایی می بینند؟
- اگر این عقیده را تغییر دهم، چه زیان های مالی شامل من می شود؟
اگر وقت صرف کنید و به این سوالات پاسخ دهید، متوجه می شوید که عقاید شما در سایه دقت سست می شوند. حالا آسیب هایی را که این عقاید تاکنون برای شما خواهند داشت و خسارت های واقعی که در آینده به شما وارد خواهد شد را در نظرتان آورید و این تصورات را با آن عقاید همراه کنید. سپس به طور جدی تصمیم بگیرید خود را از رنج آن ها رها کنید.
حال برای باورهای منفی، باورهای مثبتی که می توانید جایگزین آن کنید را بنویسید. همین که این عقیده در شما پرورش پیدا کند، رفتار شما به طرزی نیروبخش و تازه تحت تاثیر این عقیده قرار می گیرد.
برای موفقیت در زندگی به چه چیزی اعتقاد پیدا کنم؟
معجزه این قبیل سوالات ساده این است که سبب می شود باورهایی را در خود کشف کنید که تاکنون از آن ها اطلاعی نداشتید. برای مثال اگر شکستی خورده باشید و از خودتان بپرسید: برای این که دوباره شکست نخورم باید به چه چیزهایی باور داشته باشم؟ ممکن است به جوابی برسید که با توجه به آن بتوانید مسیر باورهای خود را شناسایی و تغییر دهید. وقتی این اعتقادات محدودکننده را مورد بررسی قرار می دهید، می بینید که به طور شگفت انگیزی احساس شما در مورد آن ها تغییر می کند.
عقاید خود را بشناسید و یقین داشته باشید که اگر معنی وقایع را در ذهن خود تغییر دهید، احساس و افکارتان تغییر می کند و سبب می شود تصمیم هایی که می گیرید نیز تغییر کنند.
این نکته مهم را به یاد داشته باشید:
«هیچ چیز در زندگی معنا ندارد، مگر این که شما به آن معنا بدهید»
