زندگینامه ایمانوئل کانت – فیلسوف آلمانی

نظرات 26
18 دقیقه زمان مطالعه

kant1

زندگی نامه ایمانوئل کانت (زندگینامه دانشمندان)

بیوگرافی فیلسوفان نشان می دهد که زندگیشان همواره بی نشیب و فراز نبوده است: افلاطون، کم مانده بود به عنوان برده فروخته شود، دکارت روزی در طول یک سفر ناچار شد مسلحانه از خودش دفاع کند چرا که قایقرانان می خواستند او را لـخت کرده، سپس به قتل برسانند. زندگی ایمانوئل کانت مجرد و سخت کوش اما، در شهر زادگاهش کونیگزبرگ، واقع بر سواحل دریای بالتیک در آلمان شرقی (که هرگز آن را ترک نکرد)، از نظر یکنواختی نمونه ای ضرب المثل گونه است.

محیط خانوادگی و اجتماعی ایمانوئل کانت

ایمانوئل کانت در آوریل ۱۷۲۴ متولد شد. خانواده ی او ۹ فرزند داشتند و او فرزند چهارم آنان بود. در ۸ سالگی به اصرار پدر به دست کشیشی به مدرسه کونیگزبرگ رفت. وی در یک خانواده مذهبی بزرگ شد و باور مذهبی و پرهیزگاری خانواده تأثیر مهمی بر شکل گیری فکری و فلسفی او نهاد. ایمانوئل کانت فرزند یک زین ساز تنگدست بود. او دوران کودکی و جوانی مشقت باری داشت، اما توانست این دشواری ها را به یک نیروی محرک فوق العاده مثبت تبدیل کند و از آن نه روحیه خشم و انتقام و یاس بلکه درس رهایی، تحرک و بلوغ فکری بگیرد. همین کوشش عظیم و رهایی بخش نام و زندگی ایمانوئل کانت را با دوران روشنگری به سختی پیوند داده است. ایمانوئل کانت از والدین خود چون نمونه های شایسته از صفا و پرهیزکاری یاد می کند و درباره مادرش می نویسد: “من مادر را هیچگاه از یاد نمی برم. او بود که نخستین بذر نیکی را در من کاشت و پرورش داد. او قلب مرا به روی طبیعت گشود، اندیشه ام را گسترش داد و بیدار کرد. آموزش های او همواره در زندگانی من تأثیری بسزا و پاینده داشته است”.
به نظر می رسد که که هیچ چیز در زندگی ایمانوئل کانت (از جمله ظاهر خود او) هرگز بدون توجه و اتفاقی نبوده است. ایمانوئل کانت با جثه کوچک و نحیفش، برای پنهان کرن عیوب ظاهری، از خیاط و سلمانی مدد می گرفت. او همواره، آراسته و پیرو مد روز بود هر چند آن را بی ثمر و سطحی قلمداد می کرد: کلاه سه گوش، کلاه گیس، ردنکوت (کت بلند تشریفاتی)، کفش هایی با سگک نقره ای و شمشیر! او به گزینش رنگ ها توجه زیادی داشت.

ایمانوئل کانت می گوید: “خوب است از گل های پامچال اقتباس کرده و جلیقه ای زرد با یک کت و شلوار قهوه ای بپوشم!”

kant

شخصیت ایمانوئل کانت در زندگی روزمره

ایمانوئل کانت زندگی را بدون مشارکت فعال در زندگی سیاسی و اجتماعی و فارغ از تب و تاب های بیرونی گذراند. دغدغه اصلیش عالم تفکر، شناخت و تأمل بود. او زندگی فوق العاده شاق، پرکار و منظمی داشت. درباره نظم و دقت و شیوه زندگی ایمانوئل کانت به عنوان مثال میتوان از پیاده روی روزانه و به دقت برنامه ریزی شده او یاد کرد؛ به طوری که می گویند او برای اهالی شهر کونیگزبرگ نقش ساعت داشته است! در این زمینه، خودش اعتراف می کند که در صورت نیاز به حراج اموال به سبب احتیاج مالی، ساعتش تنها می توانست آخرین شیء ی باشد که به معرض فروش گذاشته می شود. یکی از نزدیکان کانت به نام “فون هیپل” در سال ۱۷۶۰ با اقتباس از این موضوع، نمایشی کمدی با عنوان “مردی با ساعت مچی” را به روی صحنه برد. در واقع هر روز، چه در تابستان و چه در زمستان، خدمتکارش “لامپ” (که یک نظامی قدیمی بود)، ساعت ۴ و ۵۵ دقیقه ی صبح، وارد اتاق خواب ایمانوئل کانت می شد و فریاد می زد: “وقتش است!” ایمانوئل کانت به او سفارش کرده بود که نگذارد ارباب، خواب شب را ادامه دهد و در این زمینه از هر گونه گذشت بپرهیزد. دقایقی بعد، ایمانوئل کانت پشت میز کارش نشسته بود. سر ساعت ۱۲ و ۴۵ دقیقه، از پشت میز تحریر بلند شده و خطاب به آشپز می گوید: “یک ربع به یک است!” این جمله به مفهوم دستور کشیدن غذا است.
ایمانوئل کانت در مورد گردش روزانه هم آدابی ثابت، حاکم داشت و چنان که نقل کرده اند تنها دو عامل توانستند در این روند وقفه ایجاد کنند:

یکی مطالعه “امیل” روسو در سال ۱۷۹۲ و دیگری اعلام انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹. ایمانوئل کانت هر شب، رأس ساعت ده برای خواب به بستر می رفت.
بی‌شک، حاصل این نظم بی حد و اندازه در روش زندگی، تداوم کار و اندیشه ای است که چیزی نمی تواند مانعش شود. گویی، ایمانوئل کانت از پیش، از ارزش و کیفیت آثارش آگاهی دارد. به طور کلی نباید هرگز آرامش فیلسوف را بر هم زد. زندانیان زندان کونیگزبرگ نیز، که در مجاورت منزل ایمانوئل کانت قرار داشت، از زیان این همسایگی بی بهره نماندند: در یکی از روزهای تابستان، فیلسوف، درباره ی آواز خواندن آنها (البته سرودهای مذهبی برای تزکیه ی نفس)، کنار پنجره های باز، به پلیس شکایت کرد و گفت که آسایشش را سلب می کنند. از آن پس زندانیان را وادار کردند که به وقت خواندن سرود، پنجره ها را ببندند!

گذر عمر، زمان و سلامتی دغدغه های زندگی ایمانوئل کانت

اما سبب این یکنواختی و نظم وسواس گونه، علاوه بر نگرانی از دست دادن زمان گران قیمت، اصلی است که او به عنوان یک هنر دنبال می کند و شعارش “دراز کردن مدت زندگی و نه لذت بردن از آن است”. در واقع یکی از دل مشغولی های ایمانوئل کانت، پیر شدن، تا حد امکان است. او فهرستی از مسن ترین افراد شهر کونیگزبرگ تهیه کرده و دائماً به خاطر “پیش رفتن” در این فهرست، به خود آفرین می گوید. او که لاغر اندام و از نظر سلامت جسمی، ضعیف است، باور دارد که عمر بلند خود را، به کمک نظم پیگیرش، از چنگال طبیعت بیرون کشیده است. ایمانوئل کانت عمر طولانی را هنر خویش تلقی کرده و می گوید: “حفظ تعادل، با توجه به تمامی خطراتی که زندگی در معرضشان قرار دارد و به رغم ضربه های فراوان موجود، یک شاهکار است!”
به این ترتیب، سلامتی دل مشغولی لحظه به لحظه او است و همواره توجه ویژه ای به اکتشاف های تازه ی پزشکی دارد. با این حال او صادقانه به نگرانی و هراس موجود در خویش اعتراف می کند و معتقد است که عامل اصلی آن “قفسه سینه پهن و کم ارتفاعش است که برای قلب و ریه ها جای اندکی برای حرکت می گذارد”. این نگرانی برای سلامتی همراه با حساسیت به نوع پوشاک و راحتی آن، باعث ابداعی غریب در مورد بند جوراب می شود “در آن زمان مردان جوراب های بلند ابریشمی می پوشیدند و به وسیله ی بند جوراب دارای روبان آن ها را محکم می کردند”. ایمانوئل کانت می هراسید که روبان های بند جوراب در جریان خون خللی ایجاد کنند بنابراین، وسیله ای درست کرد که یکی از شرح حال نویسانش آن را چنین توصیف کرده: “در کپسولی که به یک ساعت جیبی (اما کوچکتر) شباهت داشت، جعبه کوچکی متصل به یک ریسمان کش دار با نیروی کشش متغیر قرار گرفته بود و قلاب هایی، آن را به دو طرف جوراب متصل می کرد!”

217f5bfc-9041-11e3-8252-e3988311ffa1

آداب مصاحبت ایمانوئل کانت

همچنین باید افزود که رفتار ایمانوئل کانت، همواره خشک و زاهدانه نبود. بر سر سفره اش اغلب چند میهمان داشت و شواهد از دقت او در مهمانداری حکایت می کنند و این که از معاشرت لذت می برد. ایمانوئل کانت غذا ها را به خوبی می شناخت، از خوراک خوب تعریف می کرد و حتی زمانی تصمیم گرفته بود “نقد هنر آشپزی” را بنویسد. اما برنامه صرف غذا نیز مانند کارهای دیگر زندگیش، تابع نظمی ثابت بود. شمار مهمانان، البته همه مرد، میان سه و نه قابل تغییر بود: “این تعداد نباید از تعداد الهه های رحمت کمتر و از شمار الهه های هنر و ادبیات افزون شود!”
ایمانوئل کانت بدون بیم از ملال انگیزی، روند صحبت را خود هدایت می کرد. او در این زمینه می نویسد: “موقعیتی بهتر از زمان صرف غذا با دوستان برای لذت از همراهی و فهم متقابل و مستمر وجود ندارد. موقعیتی قابل تکرار”. ایمانوئل کانت بر این باور است که “اگر متمدن کردن انسان با توجه به موقعیتی که در جامعه دارد، در خوب شدنش از منظراخلاقی کاملاً مؤثر نباشد، اما کوشش در خشنود ساختن دیگران، او را برای این امر آماده می کند.” به بیان دیگر آداب و رسوم نشستن بر سر یک میز غذاخوری و گفتگو، گرچه تنها نشانگر دلایل اخلاق و پرهیزکاری است اما نقشی به نسبت اساسی در روند تهذیب اخلاقی دارد. به علاوه ایمانوئل کانت فکر می کند که غذا خوردن در تنهایی، موجب سرگشتگی انسان در میان اندیشه هایش می شود و پرکاری مغز از نیروی معده برای هضم می کاهد. بر عکس به هنگام گردش و راه پیمایی، باید تنها بود چون حرف زدن “که باز کردن دهان را ایجاب می کند” در چنین شرایطی باعث تنفس هوای سرد و در نتیجه روماتیسم می شود. چنان که گفتیم ایمانوئل کانت علاقمند به عمر طولانی بود و در نیـل به این هدف، باور داشت که مردان مجرد بیش از بقیه زندگی می کنند. به روایت یکی از شرح حال نویسانش، ایمانوئل کانت دو بار تصمیم به ازدواج گرفت اما دست به این کار نزد و گفت: “زمانی که می توانستم به زنی نیاز داشته باشم، نمی توانستم خرجش را بدهم و وقتی که از عهده ی این کار بر می آمدم دیگر احتیاجی به آن نداشتم!”

تدریس خصوصی و حرفه ای ایمانوئل کانت 

ایمانوئل کانت همانند بسیاری از متفکران و نخبگان هم عصرش که زندگی را از راه تدریس خصوصی می گذراندند، چند سالی معلمی خصوصی بود. پس از چند سال تدریس، استاد فلسفه دانشگاه آلمان شد و از همین رو از نخستین متفکرانی است که آنها را “فیلسوف حرفه ای” می نامند. حرفه ی ایمانوئل کانت همچون فیلسوف و نیز یک فلسفه شناس او را به تعمق در تاریخ فلسفه و اندیشه کشاند و به وی این فرصت را داد که نه تنها نسبت به آثار فلاسفه دوران باستان بلکه اندیشمندان هم عصر خود مانند دکارت، اسپینوزا، لاک، هابز، روسو و هیوم شناخت و تحلیل سیستماتیک بیابد. تجزیه و تحلیل آثار هم عصران به ایمانوئل کانت فرصت داد که نتایج مهمترین برداشت های آنها را تکامل دهد و برخی از جنبه های نادرست آنها را نیز به دقت ابطال کند.
ایمانوئل کانت به عنوان استاد دانشگاه موضوع های گوناگونی نظیر فیزیک، ریاضی، فلسفه، تئولوژی طبیعی، ستاره شناسی و انسان شناسی را تدریس می کرد و جلسات سخنرانی و بحث او همواره با استقبال زیادی روبرو می شد. هردر، فیلسوف آلمانی یکی از کسانی که بارها در جلسات سخنرانی او شرکت کرده بود، در این باره نوشته است: “او شادابی جوانان را داشت و من بر آنم که در کهنسالی نیز آن را حفظ کرده است. سیمای گشاده و سرشار از اندیشه مثبت او جایگاه شادی و آرامش بود. از دهانش گفتاری سرشار از اندیشه جریان داشت. شوخ طبعی و لطف سخن و نکته سنجی به فرمانش بودند و درس او، گفتگویی دلپذیر بود.

با همان نبوغی که اندیشه لایب نیتس و هیوم را نقد می کرد و قانونهای نیوتن و کپلر را بیان می کرد، به نوشته های روسو و کشف های تازه ی طبیعت می پرداخت…

ایمانوئل کانت به هیچ موضوع درخور دانستن، بی اعتنا نبود. در برابر روشنگری و شناخت حقیقت، هیچ حزب، هیچ ننگ، هیچ شهرت جویی یا سودجویی، کمترین جاذبه ای نداشت. او به دیگران جرأت می داد و آنان را به اندیشیدن مستقل بر می انگیخت. به هیچ رو بر آن نبود که بر آنان چیره شود. این مرد که من با سپاس و احترام بسیار از او نام می برم ایمانوئل کانت است. مردی که تصویر مهربانش را پیش روی خود دارم.»

SAMSUNG DIGIMAX 420

شخصیت ایمانوئل کانت بعد از مرگ

با این وجود، زندگی نویسنده “نقد عقل محض” به سبب یکنواختی وسواس گونه و پرهیزگاری، می تواند دستمایه ی تخیل قرار گیرد و مبدل به افسانه شود!

چند ماه پیش از مرگش، سه تن از مریدان و منشی های قدیمیش، یعنی “بوروسکی”، “جاشمن” و “وازیانسکی”، با عطوفت و احترامی خاص به بیان جزئیات زندگی استاد پرداختند. بعدها روایاتشان، مبنای شکل گیری افسانه ها شد.

از جمله، “توماس دو کنسی” برای نقاشی تابلوی “آخرین روزهای امانوئل کانت” (۱۸۲۷)، به شکلی آزاد از روایت های آنان الهام گرفت تا افت جسمی و احتضار فیلسوف را به نمایش در آورد. همچنین شاعری چون “هاینریش هاینه”، با توجه به این شواهد، در شعر تصویری طنز آمیز از ایمانوئل کانت مجسم می کند و او را “روبسپیر” فلسفه می نامد. او با بازی با تضاد موجود میان خرده بورژوازی زمان و حرکت بنیادین یک انقلاب فلسفی به این نتیجه می رسد که فیلسوف، سر انجام دچار هراس شده، تا به جایی که خداوندی را که در “نقد عقل محض” معدوم شده بود، با حرکت یک چوبدستی جادویی، دوباره زنده می کند!

ایمانوئل کانت آخرین درس رسمی خود را در سال ۱۷۹۶ ارائه کرد. در این هنگام، توانایی ذهنی او رو به کاستی گذارده و افسردگی، جانشین نشاط سابق او شده بود. وی در آخرین سالهای عمر خود، حضور ذهن و توانایی شناخت دوستان قدیمی و حتی توان به پایان بردن جملات ساده را نیز از دست داد بود و به بی حسی کامل دچار شد. سرانجام ایمانوئل کانت در دوازدهم فوریه ۱۸۰۴ میلادی درگذشت. در مراسم خاکسپاری وی، مردم شهرهای مختلف آلمان گرد آمدند تا به این استاد بزرگ و فیلسوفی دانا ادای دین کنند. ایمانوئل کانت تأثیر شگرفی از خود بر جای گذاشت؛ تا جایی که می توان گفت تمام آثار ادبی و فلسفی دوره های بعدی به گونه ای تحت تأثیر اندیشه های او به وجود آمدند. 

سخنان ایمانوئل کانت 

شاعری، والاترین هنرها است. جملات ایمانوئل کانت

هرگز با دیگران مثل ابزار کار رفتار نکنید، بلکه آنان را چون غایت و هدف بشمارید. جملات ایمانوئل کانت

دو چیز در من شگفتی و ستایش همیشگی بر می انگیزد، آسمان پر ستاره بالای سرم و حکم اخلاقی درونم. جملات ایمانوئل کانت

شیرین ترین نتیجه ی دقت و نظم، پیروزی است.  جملات ایمانوئل کانت

خدا را باور کنید، برای اینکه به چنین باوری محتاجید. جملات ایمانوئل کانت

اخلاق باید بر هنر حکومت کند.  ایمانوئل کانت

آنچنان رفتار کن که رفتار تو بتواند به صورت قانون کلی درآید. جملات ایمانوئل کانت

۴.۴/۵ - (۹ امتیاز)

رشد خودت رو استارت بزن !

درخواست ثبت نام در دوره های امیر شریفی

مشترک شدن
اطلاع رسانی کن
guest
هنگامی که پاسخی داده شود به ایمیل شما پیام ارسال میگردد

26 نظرات
جدید ترین
قدیمی ترین بیشترین امتیاز
بازخورد درون خطی
دیدن تمام نظرات
دوره آموزش کارشناس جذب شوید
دوره برتری شدید
26
0
سوالی دارید؟ بپرسیدx